ای کاش درخت بودم
زبانم زبانِ سکوت بود
تا سکوت تو را می فهمیدم
مثل زبان گنجشکی تنها
که حرف پاییز را فهمیده است
--------------------------------------
گاهی صخرهها هم گریه میکنند
گاهی صخرهها هم گریه میکنند
ندیدهای تو
هرگز هم نخواهی دید
اما صخرهها هم گاهی گریه میکنند
نمیدانی چرا
هرگز هم به تو نخواهم گفت
اما گریه میکنند صخرهها
درياها با خود غمی را میآورند و میبرند
اما صخرهها نمیدانی
وقتی که گریه میکنند ...
وقتی که گریه میکنند ...
-------------------------------------------
شلیک کردی
من آویخته از طناب بودم و
تو
تفنگ در دست
شلیک کردی
شلیک کردی به طناب
برگشتم به زندگی
خطا رفته بود
دوباره داری نشانه میروی
قلب هدف را
درست نشانه گرفتی
بزن
زندگی همین است
که شلیک میشود از دستهای تو
----------------------------------------------------------
و دیگری
ساقه ی علفی
کنار ساقه ی علفی
در علفزاری انبوه
در باد خم می شویم
به سمت دیگری
و دیگری
به سمت دیگری
و دیگری
به سمت دیگری
و دیگری...
---------------------------------------------------
پل سراسر ...
پل سراسر آبهای خروشان بود و
رودخانه خشكيده
نه به سمت ديگر رفتيم
نه اينسو جريانی در كار بود
--------------------------------------------------